خلقت انسان وظرافت های عجیب!!!

اگر انسان برای لحظه یی روی، پیچیده گی وظرافت اعضای وجود خویش فکر کند نه فراتر از آن، برای اینکه به حق برسد و حق را در یابد برایش کافی است.

تمام اعضای انسان ویژه گی های منحصر به فرد و ظرافت های خویش را دارند که انسان عاقل و عاری از تعصب را متوجه خالق باریک بین و آگاهی می سازد که این همه اعضا را برایش اعطا نموده است و در پهلوی آن وظیفه بزرگی را نیز به وی سپرده و وی را مکلف به عبادت خویش نموده است، چون الله متعال از خلقت بیهوده بری است و انسان نیز بیهوده و هرزه آفریده نشده وزنده گی اش هرزه و بیهوده نیست آنگونه که ملحدین فکر می کنند، بلکه خلقت انسان با هدف و با ارزش والای است.

حال یکی از قسمت های وجود انسان را به بررسی می گیریم و می بینیم که با وجود جسامت کوچک اش چه کار های بزرگ و حیاتی را در عضویت ما انجام میدهد.

نفرون:

ساختار میکروسکوپیک، وظیفوی و ساختمانی کلیه ها است، یعنی چگونگی کار کلیه های ما بر می گردد به کار همین ساختمان های کوچک بنام نفرون،

در هر کلیه یک شخص سالم و بالغ حدود ۱ تا ۱.۵ ملیون نفرون وجود دارد، این ساختار کوچک از یک جسمک کلیوی ویک تیبول ساخته شده است، نفرون با همین ساختار کوچک اش وظیفه مهم وبزرگی را به عهده دارد، تمام مواد زهری وزاید میتابولیکی را همرای آب اضافی از پلازما خارج می سازد و برخی از مواد لازم را به خون اضافه می کند و از عبور مواد مفید مانند حجرات خون جلو گیری می کند و برخی از مواد را تنظیم می کند تا کم وبیش نشود، مانند الکترولایت ها.

خوب تا اینجا دانستیم که این ساختمان کوچک و میکرسکوپیک با و جود جسامت کوچک اش وظیفه بزرگی را بدوش می کشد تا جایی که اگر این ساختمان کوچک وظیفه اش را به درستی انجام ندهد نیاز به ماشین ها، وسایل بزرگ و افراد مسلکی داریم تا این وظیفه را انجام دهد، با آن هم ماشین نمی تواند با حساسیت وظرافتی که این ساختمان این وظیفه را انجام میدهد انجام دهد، اگر کلیه های ما کار نکنند، به این معنی است که نفرون های ما کار نمی کنند و نیاز به هیمودیالیز داریم، تا مواد زائد یوریا ، کریاتینین و آب اضافی را خارج نماید که این کار نیاز به وسایل افراد مسلکی وهزینه بزرگی دارد، آیا گاهی شکر این نعمت بزرگ پروردگار را به جا آورده ایم، اگر از بزرگی کار این ساختمان کوچک نمیدانید ارزش کار این ساختمان کوچک بنام نفرون را از مریضان و مریض دارانی بپرسید که به علت عدم کار کرد کلیه های شان مجبور اند هر از گاهی به شفاخانه و مرکز در مانی تشریف ببرند تا تحت هیمودیالیز قرار بگیرند، آیا منصفانه است چنین بگوییم که این ساختمان کوچک وظریف خود به وجود آمده است، قطعاً که نه بلکه انسان منصف وبه دور از تعصب میداند و متوجه می شود که این ساختمان کوچک و تمام جسم انسان و فراتر از آن همه کاینات خالقی دارد، باریک بین و آگاه، پس بجای تعصب تحقیق کنید ومنصفانه بیندیشید، حقیقت را در می یابید، چون حقیقت روشن تر از آفتاب است، اگر نور افتاب از فاصله دوری بما می رسد، اما اعضای و جود ما که به ما خیلی نزدیک اند و هر لحظه زنده گی ما به کار کرد خوب آنها بستگی دارد، نفرون یک نمونه کوچک بود، از اعضای بی شماری که در وجود ما هستند و هر عضو وجود ما کار های بزرگی را انجام میدهد که اندک فکر انسان را وا می دارد تابه خالق آگاه وباریک بین خویش پی ببرد.

✍️شفق ایوبی

به سوی اسلام

حضرت عمر بن خطاب رضی الله عنه روایت می کند :

به سوی اسلام

همه ما خیلی با او تندی می کردیم . چهل سالش شده بود و یک باره ادعای پیغمبر شدن از جانب الله را داشت. در شهر مان مکه ، تعداد آدم هایی که مثل او فکر می کردند ، روبه افزایش بود ، باید برای متوقف کردن شان کاری می کردیم . با دوستانم نقشه یی کشیدیم و گفتیم «اگر رهبرشان ،یعنی محمد ، را از میان برداریم دیگر چیزی بنام اسلام در میان نخواهد بود .» از آنجا که من جسور ترین فرد در میان دوستانم بودم ،فوراً برخاستم و به محل تجمع مسلمانان رفتم . شمشیرم را هم با خود بردم .

در راه ، یکی از دوستان امینم پرسید : «کجامی روی؟» گفتم : «می روم که محمد را بکشم .» دوستم گفت : «چه خوب! اما قبل از محمد از اقوام خودت شروع کن ! خواهرت و همسرش سعد، خیلی وقت است که مسلمان شده اند !»

از عصبانیت دیوانه شدم . مسیرم را تغیر دادم و به سمت خانه خواهرم دویدم . صدا هایی از داخل می آمد. حتماً چیزهایی را می خواندند که محمد مدعی بود از سوی خدا آمده است ! با مشت به در زدم و داخل شدم .گفتم :«چه بود آنچه می خواندید ؟ زود آن را به من نشان دهید !» خواهرم که از ترس به خود می لرزید گفت : «چیزی نمی خواندیم » یک سلی به او زدم ، همسرش را هم کنار زدم . خواهرم که تا آن روز با نهایت احترام با من رفتار می کرد ، در روی من ایستاد و گفت : «خیلی خب ! بشنو ، ما مسلمان شده ایم .

هر کاری می خواهی بکن ، ما نمی ترسیم .»

خواهرم را که در آن حال دیدم ، چیزی در درونم تغیر کرد . با صدای نرمی گفتم : «نترسید . در مورد چیزهای که خواندید کنجکاوم . از کجا می خواندید ؟ به من نشان دهید .» خواهرم با ترس ولرز کاغذی را که آیات قرآن در آن نوشته شده بود ، بیرون آورد .

در مکه، من از کسانی بودم که خواندن و نوشتن می دانستند. همین که شروع به خواندن نوشته های کاغذ کردم ، نتوانستم جلوی اشک هایم را بگیرم .

چه بودند این سخنان شکوهمند ! قطعاً ،محمد صلی الله علیه وسلم نمی توانست این ها را از خودش ساخته باشد .

در آن لحظه ، باتمام قلبم ایمان آوردم که این ها سخنان الله است . بلافاصله، از خانه خواهرم بیرون زدم و به محل تجمع مسلمانان رفتم ،اما این بار نیتم کاملاً متفاوت بود .حالا می خواستم به آقایم پیغمبر عزیز مان صلی الله علیه وسلم ایمان آوردنم را اعلام کنم.

برادران مسلمانم خیلی زیبا ازمن استقبال کردند.

یکی از انسان های که خیلی دوستش داشتم آنجا بود ،

عموی پیغمبر عزیز مان صلی الله علیه وسلم ، حمزه رضی الله عنه او چند روز پیش از من مسلمان شده بود .تا آن روز، با برادران مسلمانم دعوا هایی کرده بودم ،

اما هیچ‌ کدامشان با حرف زدن از این موضوع من را شرمنده نکردند .

در مقابل ، همه یک چیز می گفتند:

«الله، زیبایی اسلام را به تو نشان داد. راه درست را یافتی

ای عمر ! به جمع ما خوش آمدی! »

برگرفته از کتاب ۳۶۵ روز بایاران پیامبر صلی الله علیه وسلم

نویسنده:طه کلنج

مترجم: مجتبی مرادی

نشر : احسان

تهیه و ترتیب ✍️: شفق ایوبی

نیم نگاهی به گذشته های تاریک و اما آینده درخشان کشور عزیز مان افغانستان!

ما از کجا به اینجا رسیدیم

مروری گذرا به گذشته های تاریک و اما مستقبل درخشان!

تجاوز ظالمانه شوروی و جنگ های خانمان سوز داخلی پسا اشغال شوروی که باعث مهاجرت، فقر چور، چپاول، فقدان امنیت، بی سوادی، ویرانی زیرساخت ها، ویرانی قریه جات ومحلات مسکونی و هزار نا هنجار دیگر گردیده بود؛ در این مرحله حساس و المناک، کشور ما به کسی نیاز داشت که این همه زخم ها را مرهم می گذاشت و بد بختی های بجا مانده از اشغال و پسا اشغال را به بهترین وجه ممکن حل می کرد ومهم تر از همه اینکه، برای حفظ جان و مال مردم و حفظ امنیت فزیکی مردم که در آن زمان به گمشده می ماند، که کسی امید پیدا شدنش را نداشت و به رؤیایی شباهت داشت که تحقق آن نا ممکن به نظر می رسید کاری می کرد؛ اما این مسؤلیت خیلی سترگ بود، مسؤلیتی که احزاب جهادی آن زمان، نتوانستند آن را به عهده بگیرند نه تنها این بلکه خود باعث بد بختی دوچندان گردیدند و برای بدست آوردن قدرت کشور را به جهنمی تبدیل نمودند، که زنده گی در آن نا ممکن به نظر می رسید و هر حزب در تلاش آن بود تا قدرت را تصاحب کند و لو به هر قیمت باشد مهم نبود که ملت در چی وضع قرار دارد و جنگ های قدرت طلبانه شان چی خساراتی برای مردم و کشور وارد می کرد، تنها موردی که نزد آنها مهم بود رسیدن به چوکی بود وبس که این امر خود باعث گردیده بود که بد بختی ها چند برابر شوند و آسیب های بیشتری به مردم برسد، جالب تر و درد آور تر از همه اینکه جهانیان، سازمان های بین المللی و سازمان های که مدعی حقوق بشر بودند، تنها نظاره گر آن وضعیت اسف ناک بودند و بس و گاهی هم برای تأمین منافع شان حزب خاصی را حمایت می کردند که این امر خود باعث پیچیده شدن اوضاع می گردید، خلاصه افغانستان تبدیل شده بود به میدانی که هر کشوری در آن برای منافع خود کاری می کرد و هر سازمان و کشوری در صدد کسب منافع بیشتری بود بدین گونه بیشتر مداخله می کردند تا سهمی فزون تر داشته باشند یا بهتر است بگوییم افغانستان به بازار سهامی تبدیل شده بود که مشترکین که همان مداخله گران بودند در صدد بدست آوردن سهام بیشتر بودند..؛ خلاصه کلام اینکه آینده کشور، امنیت مردم، اقتصاد مملکت و حتی حیات مردم افغانستان برای آنها ارزشی نداشت و کاری برای برون رفت از آن وضع انجام ندادند.

در همچو شرایط حساس و خطیر؛ ملا محمد عمر مجاهد رحمه الله با مجاهدین مخلص آن زمان برای از بین بردن فساد، اعاده امنیت و حفظ نوامیس و ارزش های دینی مردم دست به جهاد مسلحانه زدند، آنها با استقبال و حمایت گرم ملت مواجه شدند، همه ملت بدون در نظر داشت سمت و زبان از حرکت جدید حمایت نمودند چون حرکت جدید به مثابه فرشته نجات بود که در آن شرایط سخت و دشوار در پهلوی ملت قرار گرفت و برای احیای آرمان های دیرینه مردم قدم برداشته بودند تا آن همه بد بختی ها را برداشته و امنیت را تأمین کنند که چنین هم کردند تا جایی که بیشتر از ۸۰٪ از جغرافیای کشور زیر حاکمیت امارت اسلامی قرار گرفت زورگویی پایان یافت، امنیت تأمین گردید و آهسته آهسته برای آبادی کشور نیز اقداماتی صورت می گرفت و مردم تازه احساس آرامش می نمودند و نفس راحت می کشیدند، نا امنی به امنیت تبدیل شده بود و امید های پژمرده دوباره شگوفا می شدند، از همه جا بوی سعادت وپیش رفت به مشام می رسید، برای نظام تعلیمی و تحصیلی توجه صورت می گرفت و دست مداخله گران کوتاه گردیده بود و امید های خصمانه دشمنان این خطه به نا امیدی تبدیل شده بود و سازمان های کفری یی که برای تطبیق برنامه های خصمان شان مبالغ هنگفتی را مصرف کرده بودند، هر روز نا امید و نا امید تر می شدند، کشور های که منافع شان را در جنگ می دیدند نیز از امنیت و آرامش حاکم در آن زمان مأیوس به نظر می رسیدند، اما برعکس مسلمانان جهان و علمای بزرگ وبیدار جهان اسلام نهایت مسرور و شادمان بودند و حق شان بود که باید چنین می بودند، چون بعد از سقوط خلافت عثمانی چنین حاکمیتی را شاهد نبودند، حاکمیتی که به فرمایشات صلیبی ها نه بگوید و برای ارزش های والای اسلامی خویش ارج بگذارد و برای تطبیق شریعت اسلامی آستین بالا بزند و برای ترویج علوم و فرهنگ اسلامی نهایت سعی و کوشش خود را به خرچ‌ دهد، واقعاً چنین حاکمیت مبارک ارزش آن را داشت که مسلمانان جهان وعلمای جهان اسلام برای آن شاد مان شوند و برای بقا و استحکام آن دست به دعا بردارند.

مردم افغانستان تازه نفس راحت کشیدند چون دیگر مسلح و تفنگ دار، آن تفنگ دار قبلی نبود که امنیت، جان، مال و ناموس اش را تهدید کند، بلعکس تفنگ دار جدید کسی بود که نه تنها اینکه بالای وی ظلم روا نمی داشت بلکه دست ظالم را کوتاه ساخته بود و مظلومانی را که سالیان دراز زیر ظلم وشکنجه قرار داشتند از ظلم ظالمان و مستبدان آن زمان نجات داده بودند، که این امر خود باعث شگوفایی امید های پژمرده در بین مردم گردیده بود، ملتی که سالیان دراز را تحت فشار، ظلم و استبداد متجاوزان شوروی سپری نموده بودند وبعد از آن توسط دزدان ارزش های جهادی و پاتک سالاران و محبین قدرت شکنجه شده بودند.

تحقق رؤیا ها و امید های شان را در حاکمیت جدید می دیدند، چون همین حاکمیت جدید بد بختی های بی شماری را از کشور شان برداشته بودند، جنگ های خانمان سوز داخلی با انواع شکنجه های ظالمان، غیر انسانی، آذار و اذیت که قلم از نوشتن آن عاجز است را مردم خوب به یاد داشتند و هنوز بقایای تانک ها و مهمات جنگی شوروی که مردم از آن خاطره های تلخی داشتند را به دو چشم سر میدیدند،

و می دانستند که همین امارت اسلامی بود که همه آن ناهنجاری ها را نقطه پایان گذاشته بود، همین امر باعث شده بود که مردم امید های شان را با آن حاکمیت گره بزنند و تنها در همان حاکمیت برای تحقق رؤیا های دیرینه شان فکر کنند، چون همان حاکمیت ملت را از جنگ و در بدری نجات داده بود و کشور شان را از تجزیه نگهداشت، مردم میدانستند که کشور شان بعد از سالیان دراز جنک و بد بختی تازه به دست صاحبان دلسوزی افتیده که در صدد مداوای زخم های دیرینه آن هستند؛

در همان شرایط که همه مردم برای فردای بهتر رؤیایی شان شاد و مسرور بودند و برای تحقق آرمان های شان لحظه شماری می کردند که در پهلوی آزادی کشور جشن آبادی و شگوفایی را نیز تجلیل کنند، اما دشمنان دیرینه دین ما آن وضعیت را بیشتر از آن تحمل نتوانستند، آرامی ملت ما و قطع امید های شوم و نحس شان برای آنها سنگین تمان شد، دشمنانی که در گذشته نیز برای تأمین منافع شان بالای گروها و حلقات حزبی خاصی سرمایه گذاری کرده و ملیارد ها دالر را در این راه مصرف کرده بودند، چطور می توانستند دست از همه منافع شوم شان بردارند، همان بود که یک بار دیگر کشور ما را مورد تجاوز قرار دادند و ملت مظلوم ما را که تازه نفس راحت کشیده بودند یک بار دیگر مورد تجاوز نامشروع وظالمانه شان قرار داند و این دقیقاً سال ۲۰۰۱ بود و متجاوز این بار کمونست های شوروی سابق نه بلکه صلیبی های خون آشام غربی بودند که دشمنی دیرینه با امت اسلامی داشتند و با همان روحیه جنگ های صلیبی به کشور ما تجاوز نمودند و همان گونه به شکل وحشیانه و ظالمانه در برابر مردم قرار گرفتند، اما با بهانه های واهی و میان تهی که هیچ اساسی نداشت، علت اساسی این تجاوز همان بود که گفتیم، قطع منافع و اهداف خصمانه شان، که قبلاً از طریق عناصر نوکر شان بالای آن سرمایه گذاری کرده بودند.

نا گفته نماند که همان عناصر خاین، مزدور و نوکر غرب در امر تجاوز و اشغال کشور توسط صلیبی ها تا اخیر با صلیبی ها در برابر ملت همراه وهمگام بودند.

تجاوز صلیبی ها که در رأس آن امریکا و ناتو قرار داشت به مراتب ظالمانه تر و وحشیانه تر از تجاوز شوروی بود. تجاوز صلیبی ها با طیاره های غول پیکر B52 آغاز گردید، آن هم

در برابر ملت تهی دست و بی سلاح، متجاوزان در نخست خیلی مغرور بودند و همین غرور وحشیانه شان باعث شد که به خواست های منطقی امارت اسلامی تن ندهند، بزرگان امارت اسلامی در آن زمان خواستار حل معضل از طریق مفاهمه و گفتگو شدند، اما قلدران و بد معاشان صلیبی اصلا به آن توجه نکردند و مستقیماً دست به حمله نظامی زدند، بالای ملتی که تازه از شر اشغال شوروی رهایی یافته بود و روزها و شب های سخت جنگ های داخلی راپشت سر گذاشته بودند، هنوز بوی باروت و دود و خاک تجاوز شوروی از کوچه ها و سرک ها دور نشده بود که متجاوز صلیبی با چهره وحشتناک تر از متجاوز شوروی پا به این خاک گذاشت. نخستین شب های ظالمانه و تاریک اشغال صلیبی با کشتن و قتل عام کردن مردم عام و از بین بردن زیرساخت های کشور آغاز گردید. نخستین بم ها را بالای مردم عام و زیر ساخت های کشور پرتاب کردند و این دلیل روشن به دشمنی آشکار شان با مردم عام بود که زیرساخت ها و مردم عام را هدف قرار می دادند.

اما سوال اینجاست که مردم عام و زیر ساخت های کشورچی گناهی داشتند؟ به جز از اینکه دشمن خونخوار غربی به اینگونه برای خود دست آورد ثبت می نمود، دست آورد ظلم و وحشت!!!

اما عده یی بیچاره و نمیدانم احمق باز به این امید بودند که امریکا برای شان کشور را بسازد امریکای که زیرساخت های کشور قصداً هدف قرار میداد و مردم عام را به گونه قصدی بمبارد می نمود، چگونه ممکن بود کشور را بسازد و یا کاری برای آبادی انجام بدهد، نمیدانم حماقت هم حدی دارد و یاخیر، خوب این طبقه که خواب ساختن کشور توسط امریکا را به سر می پروراندند بیشتر برده ها و نوکران امریکا و ناتو بودند نه مردم عام، پس ارزش گلایه را هم ندارند، چون برای آنها خون هموطنان شان ارزش نداشت و تنها جیب ها وتمایلات شیطانی شان برای شان مهم بود وبس.

از آغاز تجاوز ظالمانه غربی ها تا پایان آن دور تاریک همه روزه بمبارد های کور کورانه بالای خانواده ها و منازل مسکونی ، چاپه های شب هنگام بالای مردم عام و به زندان کشاندن علما و مردم عام و بی گناه ادامه داشت، در هیچ محله و روستایی کسی از چاپه ها و بمبارد های شب هنگام آنها در امان نبودند، صدای دلخراش طیاره های بی پیلوت و B52 خوشی و آرامش را از مردم ربوده بودند تا جایی که کودکان و نوجوانان دچار مشکلات روانی گردیدند بدین گونه امنیت را از مردم ربوده بودند و کشور تبدیل شده بود به غم کده یی که به جز از خبر ویرانی، کشتار و قتل عام، چیز دیگری در آن شنیده نمی شد، مردم مأیوس و نا امید بودند، نا امید از زنده گی و زنده ماندن، سر خط اخبار رسانه ها تعداد کشته شده های توده های مردمی بود و تعداد عروسی ها، جنازه ها و اماکن مسکونی که بمبارد می شدند، آن وضعیت ناگوار سبب شده بود که مردم بیشتر از مجاهدین امارت اسلامی حمایت همه جانبه داشته باشند و سنگر های جهاد را با حضور شان گرم تر نگهدارند، جهاد ملت در برابر این تجاوز آشکار با همه مشکلات موجود ادامه داشت و مجاهدین با انواع مشکلات دست از جهاد برنمی داشتند و تا اخیر در برابر اشغالگران صلیبی مردانه وار ایستادند و جهاد نمودند تا اینکه بانصرت الله متعال دشمنان صلیبی ذلیلانه شکست خوردند و کبر وغرور کاذب شان به ذلت واقعی مبدل گردید و ذلیلانه و سر افگنده اخراج گردیدند و شایسته چنین شکست مفتضحانه بودند چون به ناحق به این سرزمین تجاوز نموده بودند و سرنوشتی که باید با آن روبرو می شدند، روبرو شدند، در مدت بیست سال اشغال در نتیجه جهاد و مقاومت ملت مسلمان افغانستان

چنان ضربات سنگین را متحمل شدند، که دیگر ادامه آن وضعیت برای شان دشوار شد، حملات برق آسای فدائیان تقبلهم الله چنان وضعیت اشغالگران را وخیم نموده بود که دیگر افغانستان تبدیل شده بود به تنوری که افتیدن در آتش آن تنور را هر لحظه انتظار می کشیدند، تنها فاصله اشغالگران صلیبی تا مرگ، رفتن مجاهد استشهادی به محل تجمع و جا های بود و باش شان بود وبس که فرار از این گزینه برای اشغالگران همان فرار از کشور بود و راهی غیر از آن نداشتند، نشست قطر تنها فرصت گریز وبیرون رفت را برای شان مساعد نمود وبس علت فرار اشغالگران نصرت الله متعال با مجاهدین، حملات برق آسای مجاهدان استشهادی، جهاد مجاهدین و مقاومت ملت بود نه چیز دیگر. تا جایی که از آنطرف عساکر تازه نفس می آمد اما از این طرف با تابوت اجساد تکه تکه شده و سوخته عساکر شان را که در میادین نبر کشته شده بودند انتقال می دادند، ادامه چنین وضعیت را قطعاً تحمل نمی توانستند و بالفعل با کمبود نیروی بشری مواجه بودند، فشار این جنگ از نگاه اقتصادی نیز به مراتب سنگین تر از وضعیت نظامی بود، که صلیبی آنرا تحمل می کردند همین امر سنگینی فشار نظامی و اقتصادی و کمبود نیروی بشری بود که باعث شکست صلیبی های امریکایی و اروپایی گردید، که در نتیجه مجاهدین امارت اسلامی با نصرت الله متعال پیروز گردیدند، پیزوزی یی که در حقیقت پیزوزی ملت مسلمان افغانستان بود( پیروزی ملت مسلمان و مجاهد پرور افغانستان در برابر صلیبی ها و نوکران ایشان) که در نتیجه آن حاکمیت نظام امارت اسلامی شکل گرفت، همان نظامی که ملت مسلمان افغانستان بیست سال برای حاکمیت آن قربانی دادند نه با رأی بلکه با خون، حالا عده یی نمیدانم بی خبر آمده و می گویند که این نظام با رأی به قدرت نه رسیده باید به آرای مردم مراجعه کند تا از آن طریق به قدرت برسد و الا از نظر آنها که تحت تأثیر فکر غربی ها رفته اند این نظام مشروع نیست، که این نظر خیلی احمقانه و غیر منصفانه است، خوب نظامی که ملت برای حاکمیت آن بیست سال متوالی خون داده باشند، برای مشروعیت اش چی نیازی به آرای تقلبی مردم دارد، بالا ترین درجه مشروعیت همین است که مردم از آن نظام با جان و دل حمایت کردند نه اینکه برای به کرسی نشاندن اش پلو بخورند و انگشت رنگ کنند، که نتیجه آن نوع انتخابات برای همه گان روشن است بلکه روشن تر از آفتاب است که در آن انتخابات ها تنها چیزی که سرنوشت ساز است پول است وبس و کسی در آن برنده میدان است که پول بیشتر مصرف کند.

حاکمیت امارت اسلامی تحقق آرمان ملیون ها شهید، ملیون ها مجاهد و تحقق آرمان یک امت است.

پس نیازی با تأیید دموکرات ها ندارد، چی دموکرات ها آنرا بپسندند و یا از آن اعرض کنند مهم نیست، آنچه مهم است اسلام عزیز است و آرمان ملت مجاهد پرور افغانستان و بس.

اشغالگران به قصد آبادی افغانستان نه بلکه برای تأمین منافع خود شان به اینجا آمده بودند، که دربیست سال حضور شان در پهلوی جنایت های بی شمار نظامی، در عرصه فرهنگی نیز آسیب های به این ملت وارد نمودند که جبران آن آسیب ها به هزینه های هنگفت و زمان طولانی نیاز دارد، با این هم بسنده نکرده و اساس و بنیاذ اقتصاد کشور ما را از بین برده و ملت ما را جیره خوار و مفت خوار عادت نمودند که فقط وابسته به کمک های آن ها باشند و در صورت قطع کمک های خارجی نفس کشیدن برای شان مشکل به نظر می رسید چی برسد به زنده گی کردن وادامه حیات، این بزرگترین و خطرناک ترین حربه یی بود که در پیش گرفته بودند، چون حس آزادی خواهی را از مردم صلب می کردند، ملتی که وابسته باشد چگونه می تواند برای آزادی خود بیندیشد، خلاصه کلام ملت افغانستان را از نگاه اقتصادی در بد ترین وضع ممکن قرار داده بودند و از نگاه فرهنگی نیز آسیب های به پیکر این ملت وارد نموده بودند که التیام آن مدت ها زمان می برد، تا آن ذهنیت های مسموم شده دوباره تنویر گردند.

حالا مسؤلیت قشر باسواد، چیز فهم و آگاه است که در پهلوی نظام قرار گرفته و در ترمیم افکار تخریب شده و مسموم همگام با نظام دست به کار شوند تا آسیب های ناشی از اشغال را مداوا کنند.

اقدامات نظام حاکم در راستای بهبود وضعیت اقتصادی کشور ستودنی است و اما برای اینکه نتایج اقدامات نظام را شاهد باشیم زمان لازم دارد، که همین امر باعث مأیوسی عده یی می شود و اما اگر کمی عاقلانه و منصفانه بیندیشیم در می یابیم که فقر فعلی مردم نتیجه کار و ثمر اشغال است چون هیچ برنامه یی برای بهبود اقتصاد کشور ما نداشتند، بلعکس ملت را طفیلی تربیه نموده بودند، تا بدون حضور آنها امیدی برای حیات نداشته باشند و حیات خود را وابسته به کمک آنها بدانند، بدین گونه فقط به حضور آنها وابسته باشند وبس، که همین امر باعث شد عده یی از بال طیاره ها به زمین بیفتند و اما در اینجا زنده گی کردن بدون حضور آنها را تحمل نتوانستند چون قبل از اینکه کالبد شان بمیرد فکر شان شکست خورده و مرده بود و زنده گی کردن بدون حضور خارجی ها برای شان ناممکن به نظر می رسید و اما حقیقت چیز دیگری بود، حقیقت این بود که اشغال گران زنده گی را برای مردم سخت و دشوار نموده بودند وکشور را به ویرانه مبدل نموده بودند که اینک بعد از اخراج شان امنیت صد فیصد تأمین گردیده است و همه روزه شاهد تطبیق پروژه های حیاتی بزرگ وبزرگتری هستیم که میتواند ملت را از فقری که با آن دست و پنجه نرم می کنند به فضل و احسان پروردگار نجات بدهد ان شاءالله.

آبهای کشور مهار می گردد، سرک ها (شاهراه) ها بصورت اساسی ساخته می شوند، معادن استخراج می گردند، معاشات از بودیجه عادی تأمین می گردد، فساد به صفر تقرب نموده و مفسدین نا امید گردیده اند، زورگویی، ظلم و غصب پایان یافته و شهر ها آباد می گردند ومهم تر از همه اینکه امنیت و آرامش بی پیشینه و سرتاسری تأمین گردیده و مردم بدون هیچ نوع تشویش به زنده گی شان ادامه میدهند دیگر نه چاپه یی است و نه شب خون، نه زندانی است و نه بمباردی، نه فیر هاوان دیسی است و نه هم صدای دلخراش بی پیلوت.

افغانستان امن است و مردم آن آرام و راحت و اما دشمنان مردم افغانستان نگران اند و پریشان، نگران از آبادی و پریشان از اینکه دیگر در این سرزمین جایی برای فرمایشات شان نیست.

و اما جالب اینجا است که تا زمانی که مردم ما به ناحق زیر بم های ناتو کشته می شدند و کشور ما ویران می گردید، زمانیکه زیر ساخت های کشور ما هدف حملا بی رحمانه B52 قرار می گرفت، زمانیکه مردم ما اعم از مردان، زنان و کودکان مظلومانه به شهادت میرسیدند، مدارس، مساجد، مکاتب، شفاخانه ها و کلینک ها ظالمانه بمبارد می شدند، دقیقاً در همان زمان همه جهانیان ما را به رسمیت می شناختند و جهان غرب از ما راضی بود وبیشتر وسایل نظامی می فرستادند تا بیشتر کشته می شدیم و بیشتر وطن ما ویران می گردید و اما از روزی که دامن آن همه بدبختیها برچیده شده و کشور ما آباد می گردد وزیر ساخت ها آباد می گردند وامنیت تأمین گردیده است اکنون جامعه جهانی نگران است، نگران از آبادی و نگران از شگوفایی و خود کفایی ما و خیلی هم عجیب نیست چون دیگران نمی خواهند کشور ما آباد شود و ما خود کفا شویم، پس برماست که متحد شویم و از نظامی که به یاری الله متعال ما را از آن بدبختی ها نجات داده است و برای آبادی کشور مان تلاش می کند حمایت همه جانبه داشته باشیم و با دشمنان این ملت هم صدا نشویم.

✍️ #شفق_ایوبی

کابل ۱۹ ربیع الاول ۱۴۴۵

۱۲ میزان ۱۴۰۲

طوفان الاقصی

طوفان الاقصی

طوفان الاقصی: نام سلسله عملیات برق آسای مجاهدین فلسطینی است که در برابر اشغالگران رژیم صهیونیستی اسرائیل راه اندازی نموده اند.

عملیاتی که باید سالها قبل راه اندازی می شد و دست جنایت کاران یهودی از ظلم، استبداد و اشغال کوتاه ساخته می شد، اما با دلایل مختلف، در برابر همه وسایل نظامی دشمن صهیونیستی و اقدامات ظالمانه شان تنها عکس العمل مردم فلسطین، راه اندازی حرکت های سیاسی، مظاهره و راه پیمایی و گاهی هم، پرتاب سنگ بود به طرف وسایل نظامی و عساکر رژیم صهیونستی، فراتر از آن چیزی در برابر توپ و تانک دشمن نداشتند و عکس العملی از خود در برابر آنها نشان نمیدادند، که این وضعیت فلسطینی ها، باعث جسارت بیشتر اشغالگران صهیونستی شده بود.

پیشرفت های مادی و ظاهری و امکانات نظامی، دشمنان صهیونستی را برای مردم فلسطین به طلسم شکست ناپذیری تبدیل نموده بود، در حالیکه حقیقت چیز دیگری بود و آن حقیقت در نتیجه عملیات دلیر مردان شجاع طوفان الاقصی روشن ومشخص گردید.

عملیات جسورانه جوانان مسلمان فلسطینی زیر نام طوفان الاقصی! پرده از همان حقیقت برداشت و طلسم دیرینه دشمن صهیونستی را شکست و رسوا نمود، طلسمی که باعث شده بود مردم فلسطین سالها ظلم را بپذیرند اما از ترس وسایل نظامی دشمن و از ترس اینکه تروریزم خطاب نشوند دست به سلاح نمی زدند، در حالیکه رژیم صهیونستی از هیچ نوع ظلم و استبداد در برابر مردم فلسطین دریغ نمی ورزیدند و پیشرفته ترین اسلحه نظامی را در برابر آنها استعمال می نمودند، هر چند مجاهدین فلسطین بعد از مدت های مدیدی دست به این اقدام مبارک زدند اما با آن هم دیر نشده و جوانان فلسطینی باید بپذیرند که تمام فعالیت های سیاسی بعد از اشغال صهیونستی با همین یک اقدام جسورانه طوفان الاقصی برابری نمی کند، هراسی را که این اقدام مبارک به دل دشمن صهیونستی افگنده است در طول همه مبارزات سیاسی که قبل از این داشتند، چنین رعبی در دل صهیونست ها ایجاد نتوانسته بودند و الا چطور ممکن بود که سرزمین مسلمانان،نخستین قبله امت اسلامی، و محل امامت پیامبرمان صلی الله علیه وسلم انبیا علیم السلام را، عده یی او باش یهودی اشغال نماید، امتی که جهاد در برابر دشمنان دین یکی از فرایض ایمانی آنها است، اکنون فلسطینی ها عزت از دست رفته امت اسلامی را اعاده نموده اند و یک بار دیگر ثابت نمودند که فرزندان همان شیر مردانی هستند، که روزگاری بالای بیشتر از نصف این کره خاکی حاکمیت داشتند و قلدران زمان نزد آنها به اندازه پشیزی ارزش نداشتند و همه مستبدان جهان از آنها هراس داشتند.

اکنون برای شیر مردان مسلمان فلسطینی است که دامن این عملیات مبارک را گسترده تر نموده و آنرا دایمی نمایند تا مثمر واقع شود و نتیجه یی در قبال داشته باشد، چون حرکت ها و عملیات های مقطعی نتیجه چندانی در پی ندارد وزخمی را مداوا نمی کند، زخمی که در نتیجه تجاوز پیهم دشمنان صهیونستی ایجاد شده است به جهاد مداوم نیاز دارد نه مقطعی و برای ماست که از آنها حمایت کنیم و این اقدام مبارک شان را گرامی بداریم و با تمام توان در پهلوی ایشان قرار بگیریم تا پیروزی های بیشتر شان را شاهد باشیم ان شاءالله.

جوانان مجاهد فلسطینی!

اقدام شما مبارک است و ستودنی، ما این اقدام شما را به فال نیک می گیریم و منتظر پیروزی های بیشتر تان هستیم و برای پیروزی های مزید تان در میادین جهاد در برابر رژیم اشغالگر صهیونیستی دعا می کنیم، الله متعال کامیابی بیشتر و توفیق مزید و چند برابر را شامل حال تان نماید، شما امید های امت اسلامی را زنده نمودید.

✍️#شفق_ایوبی

کابل

۲۳ ربیع الاول ۱۴۴۵

۱۶ میزان ۱۴۰۲